آیا این انتخابات نشان داد که اروپا به سمت جناح راست متمایل شده یا نشانه این است که این قاره به واقعیت بازگشته است؟ معلوم نیست کدام یک از این دو قضاوت درست است اما آنچه با نگاهی به نتیجه این انتخابات به دست میآید این است که مردم اروپا به سمت پوپولیستهایی متمایل شدهاند که به موضوعاتی میپردازند که دیگران جرات پرداختن به آن را ندارند.
مثلا در انتخاباتهای گذشته پارلمانی کرهشمالی، جبهه دمکراتیک برای اتحاد دوباره سرزمین پدری 100 درصد آرا و کل 687 کرسی پارلمان را به دست آورد. چنین نتیجهای را بههیچوجه نمیتوان تعبیر متفاوت کرد و به همین دلیل هم اینگونه 100درصدی اعلام شد.
نتیجه انتخابات پارلمان اروپا اما متفاوت بود.
فاجعه بودن این نتیجه از صبح روز بعد از پایان رایگیری وقتی نتایج از صندوقهای رای مردم هلند بیرون آمد معلوم شد. در این کشور گیرت وایلدرز راستگرای پوپولیست و حزب آزادی او بعد از دمکرات مسیحیها در جایگاه دوم قرار گرفت. بسیاری از دیدن این نتایج وحشتزده شدند.
خبرنگاران رسانهها به توصیف تفکرات وایلدرز و حزبش پرداختند. حزبی که با شعار دشمنی با اسلام وارد عرصه رقابت انتخابات شدهبود. رسانههای آلمانی نوشتند: هلندیها باید به خاطر این رای از خودشان خجالت بکشند.
این پیام فقط پیام رسانههای آلمان نبود و رفتهرفته کل اروپا را فرا گرفت. اخبار بعدی از این هم بدتر بود. این فقط راستها نبودند که در انتخابات پارلمان اروپا پیروز شدند بلکه افراطیهای راست بودند که برنده شدند.
در میان رسانهها و مقامات کشوری، کسی در اعلام دلسردی و ناخشنودی خود تاخیر نکرد. در تلویزیون زد دیاف آلمان چنان درباره راه یافتن راستهای افراطی هلند به پارلمان اروپا سخن گفتهمیشد که گویی فاشیستهای قبل از جنگ جهانی دوم به قدرت رسیدهاند. در مجارستان یک حزب ضدیهودستیز به پارلمان اروپا راه یافت. همه اینها با نگرانی در رسانههای اروپایی مخابره میشد.
در آلمان و بخشهای بزرگی از اروپا در دهههای اخیر ارزشهای سوسیالدمکراتیک به حد زیادی در جامعه تبلیغ میشد. اکثر احزاب داعیه سوسیالدمکراتیک بودن دارند و جدا از اینکه در چه حزبی هستند و چه نامی دارند، برای ارزشهای سوسیال دمکراتیک تبلیغ میکنند. پارلمان آلمان پر از سیاستمدارانی است که جهانبینی سوسیال دمکراتیک دارند.
وقتی همه احزابی که در صحنه رقابت انتخابات حضور دارند چپ میانه باشند دلیلی ندارد که مردم مثلا در آلمان به حزب سوسیال دمکراتیک آلمان رای بدهند. همچنین دیگر کسی به احزابی که چنین داعیه و شعاری ندارند نگاه هم نمیکند.
مردم اروپا به راست متمایل نشدهاند بلکه به واقعیت بازگشتهاند. در آلمان، هلند، سوئد، اتریش و نقاط دیگر اروپا میانهروها درگیر مدیریت بحران و ملیکردن بانکهایی هستند که دچار ورشکستگی شدهاند. آنها نه میتوانند نه میخواهند که به مشکلات دیگر وارد شوند.
آنها وقت فکر کردن به پیامدهای مهاجرت، فقدان هویت فرهنگی و مسائلی از این دست را ندارند. همین وضعیت موجب شده که پوپولیستهای اروپا عرصه را برای اظهار وجود خالی ببینند. نتیجه هم پیروزی همین گروهها در انتخاباتی مانند انتخابات پارلمان اروپاست.
در اکثر کشورهای اروپایی در این انتخابات راستهای افراطی برنده شدند و چپها به حاشیه راندهشدند و بیشتر پوپولیستها وارد پارلمان شدند. مردم اروپا ممکن است که هنوز ندانند چه چیز میخواهند اما این انتخابات نشان داد که آنها دقیقا میدانند چه را نمیخواهند